کد مطلب:223781 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:120

سبب برانداختن برامکه
هندوشاه می نویسد رشید عباسه را بسیار دوست می داشت جعفر و فضل را هم بغایت علاقمند بود و بدون این دو نمی گذرانید و بسیار می شد كه در یك مجلس با هم بودند برای آنكه مجوز شرعی داشته باشد. عباسه را بجعفر داد بشرط محرمیت و گاه می شد كه رشید از میان آنها بیرون می رفت و این دو جوان خوشگل بافضیلت با عباسه تنها می ماندند و چون هر دو جوان بغایت زیبا و پاكیزه بودند و صورت و سیرت متناسب داشتند در دارالخلافه جای امنی و فرصتی یافتند با هم جمع شدند از عباسه پسری بوجود آمد كه آن را از هارون مخفی كرده بمكه فرستادند نوبتی دیگر شد باز پسری پیدا كرد كه او را نیز در مكه نزد معتمدان دربار فرستادند و هنوز هارون نمی دانست تا روزی عباسه با كنیزكی بقهر و غضب رفتار كرد آن كنیزك محزون شد و از شدت غصه و الم قضیه را بهارون گفت هارون روی خود نیاورد تا در موسم حج بمكه رفت و آن پسر را خواست زنده در چاه كرد و سر چاه را پوشانید و چون برگشت خاندان برامكه را برانداخت. [1] .


[1] تجارب السلف ص 152.